طنزهای خیلی باحال

درمان بی نظیر آزار شوهر   ...

زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر روانشناس میره ..
دکتر می پرسه : چه اتفاقی افتاده؟
خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم عصبانی و ناراحت میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه و عصبانیتش رو سر من خالی می کنه !!!
دکتر گفت: خب دوای دردت پیش منه : هر وقت شوهرت عصبانی و ناراحت اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن. و این کار رو ادامه بده.
دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت !!!
خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود. هر بار شوهرم عصبانی و ناراحت اومد خونه، من شروع کردم به قرقره کردن چای و شوهرم دیگه به من کاری نداشت!!!
دکتر گفت: میبینی؟! اگه جلوی زبونت رو بگیری خیلی چیزا خود به خود حل میشن !

ادامه مطلب ...

سوالاتی جالب و پاسخ های باور نکردنی(تست هوش)

سوالاتی جالب و پاسخ های باور نکردنی(تست هوش)

مسئله 1 - فرض کنید راننده یک اتوبوس برقی هستید. در ایستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس می شوند ، در ایستگاه دوم 3 نفر بیرون می روند و پنج نفر وارد می شوند . راننده چند سال دارد ؟

مسئله 2 - پنج کلاغ روی درختی نشسته اند ، 3 تا از آنها در شرف پرواز هستند . حال چه تعداد کلاغ روی درخت باقی می ماند؟

مسئله 3 - چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل کشتی موسی برده شد ؟

مسئله 4 - شیب یک طرف پشت بام شیروانی شکلی ، شصت درجه است و طرف دیگر 30 درجه است . خروسی روی این پشت بام تخم گذاشته است . تخم به کدام سمت پرت می شود ؟

مسئله 5 - این سوال حقوقی است . هواپیمایی از یونان به سمت ترکیه در حرکت است و در مرز این دو سقوط می کند ، بازمانده ها را کجا دفن می کنند ؟

مسئله 6 - من دو سکه به شما می دهم که مجموعش 30 تومان می شود. اما یکی از آنها نباید 25 تومانی باشد . چطور ؟

جوابها

مسئله 1 - راننده اتوبوس هم سن شما باید باشد . چون جمله اول سوال می گوید " تصور کنید که راننده اتوبوس هستید."

مسئله 2 - همه کلاغ ها ، چون آنها فقط " در شرف پرواز " هستند و هنوز از روی درخت بلند نشده اند..( اگر جواب شما 2=3-5 بوده بدانید دوباره محاسبات جلوی تفکرتان را گرفته است.)

مسئله 3 - هیچ . آن نوح بود که حیوانات را به کشتی برد و نه موسی ( "چه تعداد " جلوی فکر کردن شما را گرفته است.)

مسئله 4 - هیچ کدام . خروس ها که تخم نمی گذارند.اگر شما سعی کردید جواب توسط محاسبات و مقایسه اعداد بدست آورید ، شما دوباره به وسیله اعداد منحرف شدید.

مسئله 5 - بازمانده ها را دفن نمی کنند . آنها جان سالم بدر برده اند . شما به وسیله کلمات حقوقی و دفن کردن منحرف شده اید.

مسئله 6 - یک 25 تومانی و یک 5 تومانی . به یاد بیاورید ( فقط یکی از آنها ) نباید 25 تومانی باشد و همین طور هم هست . یک سکه 5 تومانی داریم.شما با عبارت " یکی از آنها نباید … " فریب خوردید.

طنز ازدواج

طنز ازدواج

قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر

بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید

نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه

بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه

نتیجه اخلاقی : معتبر شدن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت

بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت

نتیجه اخلاقی : تقویت معده

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر بحث

بعد از ازدواج : کار کردن در شرایط سخت

نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قبل از ازدواج : دیدوبازدید از اماکن تفریحی

بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم

نتیجه اخلاقی : صله رحم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و....

بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف

نتیجه اخلاقی : همدردی با مرد ها

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از پاپا

بعد از ازدواج : دادن کل حقوق به خانوم

نتیجه اخلاقی : مستقل شدن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر

بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر وگوشت

نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قبل از ازدواج : تعطیلات رفتن به دیزن و اسکی

بعد از ازدواج : تعطیلات شست وشوی خانه ولباس

نتیجه اخلاقی : پر شدن اوقات فراغت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قبل از ازدواج : نوشتن کتاب شعر و رمان

بعد از ازدواج : نوشتن داستان پرنده در قفس

نتیجه اخلاقی : شهرت باد آورده

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قبل از ازدواج : صحبت تلفنی بی محاسبه زمان

بعد از ازدواج : اتهام به پر حرفی حتی برای 10 دقیقه

نتیجه اخلاقی : حفظ عضلات صورت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی

بعد از ازدواج : درحسرت رفتن به پارک سر کوچه

نتیجه اخلاقی : امنیت کامل

رزم رستم و ویروس

رزم رستم و ویروس 

 

به نام خداوند ویروس گارد
کنون رزم Virus و رستم شنو / دگرها شنیدستی این هم شنو
که اسفندیارش یکی Disk داد / بگفتا به رستم که ای نیکزاد
در این Disk باشد یکی File ناب / که بگرفتم از Site افراسیاب
چنین گفت رستم به اسفندیار / که من گشنمه نون سنگگ بیار
جوابش چنین داد خندان طرف / که من نون سنگگ ندارم به کف
برو حال می‌کن بدین Disk، هان! / که هم نون و هم آب باشد در آن
تهمتن روان شد سوی خانه‌اش / شتابان به دیدار رایانه‌اش
چو آمد به نزد Mini Tower اش / بزد ضربه بر دکمه Power اش
دگر صبر و آرام و طاقت نداشت / مر آن Disk را در Drive اش گذاشت
نکرد هیچ صبر و نداد هیچ لفت / یکی List از Root دیسکت گرفت
در آن Disk دیدش یکی File بود / بزد Enter آنجا و اجرا نمود
کز آن یک Demo شد پس از آن عیان / با فیلم و موزیک و شرح و بیان
به ناگه چنان سیستمش کرد Hang / که رستم در آن ماند مبهوت و منگ
چو رستم دگرباره Reset نمود / همی کرد Hang و همان شد که بود
تهمتن کلافه شد و داد زد / ز بخت بد خویش فریاد زد
چو تهمینه فریاد رستم شنود / بیامد که لیسانس رایانه بود
بدو گفت رستم همه مشکلش / وز آن Disk و برنامه خوشگلش
چو رستم بدو داد قیچی و ریش / یکی دیسک Bootable آورد پیش
یکی Toolkit، Hard اندرش / چو کودک که گردد پی مادرش
به ناگه یکی رمز Virus یافت / پی حذف امضای ایشان شتافت
چو Virus را نیک بشناختش / مر از Boot Sector برانداختش
یکی ضربه زد بر سرش Toolkit / که هر Byte آن گشت هشتاد Bit
به خاک اندر افکند Virus را / تهمتن به رایانه زد بوس را
چنین گفت تهمینه با شوهرش / که این بار بگذشت از پل خرش
دگر باره اما خریت مکن / ز رایانه اصلا تو صحبت مکن
قسم خورد رستم به پروردگار / نگیرد دگر Disk از اسفندیار

16 دلیل برای انتخاب شغل میوه فروشی به جای مهندسی نرم افزار

 

  

 

سالها پیش آنقدر از فشارهای پروژه و دشوار بودن تولید نرم افزار در ایران خسته شده بودم که با یکی از دوستان هم دانشگاهی تصمیم گرفتیم یک شغل شرافتمندانه انتخاب کنیم! این بود که مشاغل مختلف را علمی، بررسی کردیم و آخر از همه تصمیم گرفتیم یک میوه فروشی باز کنیم! چرا؟ به هزار و شانزده دلیل! ?? دلیلش را می نویسم، هزارتای بقیه اش را خودتان خواهید دانست:

1- عدم وجود گارانتی: بعد از فروش نرم افزار باید آن را گارنتی کنی. برخلاف بسیاری از مشاغل که شما بابت گارانتی پول اضافه می گیرد و نزد خود نگه می دارید، در نرم افزار بر عکس عمل می شود و این کارفرمای شماست که از شما تضمین (درصدی از قرارداد، چک تضمین، سفته و یا ضمانت نامه بانکی یا همه مواد) می گیرد. در حالیکه میوه فروشی گارانتی ندارد، جنس فروخته شده پس گرفته نمی شود.

2- بازه کوتاه زمان فروش: یک پروژه نرم افزاری ماهها طول می کشد و باعث فرسایش نیروی کار می شود در حالیکه در میوه فروشی، صبح زود بار میوه و سبزی می آوری، حداکثر تا ظهر سبزی ها تمام می شود، میوه ها هم، بسته به محیط شما، در مدت زمان کوتاهی فروش می روند و شما بازهم بار جدیدی می آورید.

3- تغییر نیاز ندارید: رایج است که نیازهای مشتری تازه زمانی آشکار می شود که شما نرم افزار را فروخته اید و مشتری متوقع است که در چارچوب همان قرارداد تغییرات اعمال شود، حتی اگر ماهیت تغییر کند. اما در میوه فروشی، خریدار که از مغازه خارج شد شما دیگر مسؤولیتی ندارید، اگر تصمیمش عوض شد، شما نگران نیستید، یک کالای جدید به وی می فروشید.

4- عدم محصول ارجاعی: در نرم افزار اگر محصول شما کار نکرد و یا قدیمی شد مشتری یا ارجاع می دهد و یا دیگر سراغش نمی آید، در میوه فروشی شما میوه سالم را به مردم به فیمت گران، میوه نیمه خراب را ارزان تر به مردم کم درآمد تر و احتمالا میوه کاملا خراب را به آبمیوه فروشی ها و نمی دانم لواشک سازی ها می فروشید!

5-واسطه گری به جای تولید: در میوه فروشی شما محلی برای عرضه کالای دیگران هستید، معمولا افزایش قیمت بین میدان میوه و تره بار با مغازه شما چند برابراست . اما در نرم افزار شما تولید می کنید و دردسر های آن را دارید تازه در انتها و پس از کسر انواع مالیات و بیمه هزینه تولید را در بیاورید خیلی هنر کرده اید!

6-مدیریت نیروی انسانی، خیر! : شما در شرکت نرم افزاری با نیروی لوس و نازک نارنجی کارشناس سروکار دارید که کافی است یک کم ناراحت شود، هوس کانادا به سرش می زند، اما در میوه فروشی یکی دو کارگر از برادران افغانی می گیرید، مثل ساعت برای شما کار می کنند و غر که نمی زنند هیچ با همه سختی ها هم می سازند.

7-فصلی بودن کار، تعطیل: در تولید و فروش نرم افزار شما وابسته به زمان هستید، برای مثال دولتی ها معمولا در ماه های خاصی خرید بیشتری می کنند، یا در فروردین و اردیبهشت شما با افت فروش مواجه می شوید، اما در میوه فروشی هر فصلی میوه خودش را دارد و شما آن را می آورید، هر میوه ای هم طرفدار خاص خودش را دارد و شما تقریبا در همه سال فروش خود را یکنواخت خواهید داشت.

16 دلیل برای انتخاب شغل میوه فروشی به جای مهندسی نرم افزار